جالب اینجاست رسانه های دنیا هم یا به کلی نظر سیاسی و مغرضانه عوامل فیلم را به هیچ انگاشته و تنها از نگاه هنری به آن نگاه کرده اند یا با نظرات نه چندان همسویی، به زاویه دید سیاسی عوامل سازنده فیلم طعنه زده اند و جالب تر اینکه طعنه های سیاسی فیلم را متوجه حمله آمریکا به عراق دانسته اند!
سرویس فرهنگی ـ «دستان»، فرزند خوانده شاه ایران، شارامان، بر حسب اتفاق در ماجرای یک جنگ، خنجری جادویی متعلق به شاهزاده «تهمینه»، را به دست می آورد. آغاز نرد عشق تهمینه و دستان، لحظه مرگ شاه ایران در جشن ازدواج تهمینه با شاه است. پسران تنی شاه، «توس» و «گرسیوز» و طبیعتا برادر شاه «نظام»، او را متهم به توطئه می کنند.
دستان، که بندباز و آکروبات خوبی است، از دست سپاهیان فرار می کند و در جریان فرار خود متوجه قدرت جادویی خنجر می شود. خاصیت خنجر جادویی این است که با ریختن مقداری ماسه در دسته اش می تواند زمان را به عقب برگرداند.
دستان، به همراه تهمینه در راه فرار گرفتار «شیخ عمار»؛ تاجر شتر مرغ و «سسیو»، برده اش، می شوند ولی به دلایلی مبهم، سسیو و شیخ عمار دچار تحول شخصیتی می شوند تا جایی که سسیو در اقدامی فداکارانه از تصاحب خنجر جادویی توسط نظام، جلوگیری می کند و در این راه کشته می شود.
در پایان، انگیزه نظام، از لشگرکشی به سرزمین الموت به بهانه یافتن سلاح های کشتار جمعی، آشکار می شود. در حقیقت نظام در پی یافتن خنجر جادویی بوده تا با برگشت به گذشته، شاه ایران شود. سر انجام، نظام رسوا شده و تهمینه با دستان ازدواج می کند.
به گزارش "تابناک" این شمایی کلی از داستانی است که برادران والت دیزنی در قالب فیلمی سینمایی با عنوان شاهزاده پارسی آن را روایت کرده اند. سوای اعتقادات و پس زمینه فکری ـ سیاسی این کمپانی فیلم سازی در هالیوود که از روی دیگر فیلم های ضد ایرانی ـ اسلامی انها می توان به آن پی برد، ذکر چند نکته در باب این فیلم ضروری به نظر می رسد:
چند نکتهفیلم prince of Persia:The sands of time،«شاهزاده پارسی؛ ماسه های زمان»، بر اساس نسخه 2003 یک بازی ویدیویی مشهور به همین نام ساخته شده است. این فیلم درصدد قصه گویی و مبتنی به تاریخ نگاری نیست.
نویسندگان فیلمنامه آن در پی ساخت فیلمی صرفا سرگرم کننده بودند و جلوه های بصری در کنار موضوعاتی چون؛ «اشتیاق ایرانیان به استمهال و بازگشت زمان»، «علاقه مندی به سلاح های کشتار جمعی»، و «برده داری» از جمله کارکردهای رسانه ای این اثر والت دیزنی است.
جالب اینجاست رسانه های دنیا هم یا به کلی نظر سیاسی و مغرضانه عوامل فیلم را به هیچ انگاشته و تنها از نگاه هنری به آن نگاه کرده اند یا با نظرات نه چندان همسویی، به زاویه دید سیاسی عوامل سازنده فیلم طعنه زده اند و جالب تر اینکه طعنه های سیاسی فیلم را متوجه حمله آمریکا به عراق دانسته اند!
داستانی سطحیامی بیانکلی amy Biancolli از Houston chronicle فیلم را در سطح بازسازی سینمایی لحظات نبرد شخصیت اصلی ویدیو گیم، یعنی دستان می داند و می گوید: «دستان، از روی بام خانه ها فرار می کند، از درون غارها و کانال های شهری می گذرد، دستان با مارهای زهر آگین مواجه می شود و مورد حمله درویش های چرخان کشنده می شود و همه چیز در سطح باقی می ماند.»
آرام بخشی برای مخالفان جنگ عراقاما ریچارد کورلیز Richard Corliss از Time، ساخت این فیلم را با توجه به شرایط حاکم بر فضای سیاسی دنیا می داند و با طرح این پرسش در متن مقاله خود که؛ پرسیا، صبر کنید ببینم، این ایران نیست؟ می نویسد: « در واقع، شاهزاده پارسی کمک سیاسی و آرام بخشی است برای کسانی که مخالف حمله به عراق هستند. در این فیلم پادشاه ایران، بر اساس اطلاعاتی که برادرش نظام در اختیارش می گذارد، مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی در یک شهر ساحلی به این سرزمین یورش می برد.
این فیلم قصد ندارد نظام را به عنوان تروریستی توطئه گر معرفی کند و شخصیتی کارتونی برای آقای «دیک چنی» بیافریند، اما خواسته و آرزوی دست اندرکاران فیلم ـ که شاید همکلاسی های پیشین دیک چنی باشند ـ این است که ای کاش از ماشین زمان استفاده می کردیم تا خسارت های تهاجم امریکا به عراق در سال 2003 به گونه ای جبران می شد.
بنابر این فیلم شاهزاده پارسی آخرین تلاش هالیوود پس از فیلم منطقه سبز Green Zone است که با فضای فانتزی مسائل واقعی و بن بست های تراژیک را حل کند. اما اختلافی بین این فیلم و آنچه مت دیمون بازی کرده است وجود دارد و آن چیزی نیست جز اینکه هیچ فرد غیر انگلیسی زبان در هنگام تماشای این فیلم نیازی به زیر نویس فیلم شاهزاده پارسی ندارد، چرا که همه چیز به صورت سطحی به قدر کافی آشکار است تا ذهن جوانان را درگیر و به سهم خویش بزرگترها را برای دیدن این فیلم ترغیب کند.»
تسلیحات کشتار جمعیو اما لو لو منیچ lou lumenick از نیویورک پست با رجوع به داستان فیلم چنین طعنه می زند که: «دستان و برادرانش داشتند باور می کردند که چیزی معادل سلاح های کشتار جمعی ـ مسئله ای که در خاورمیانه ظاهرا همیشه هست ـ در سرزمین شاهزاده خانوم تهمینه می تواند وجود داشته باشد...»
تمثیلی از جنگ عراقو Leslie Felperin از واریتی معتقد است: «این فیلم به صورتی مبهم و تمثیلی درباره جریان جنگ عراق است ولی فقط به صورتی بسیار سطحی و گذرا. به هرحال پیام برادری بیش از دیگر پیام ها از داستان فیلم شنیده می شود.»
فیلمی مزخرف واشنگتن پست به قلم مایکل اُسیلوان، با بزرگنمایی لهجه انگلیسی بازیگر نقش دستان؛ Jake Gyllenhaal می نویسد: «شخصیت های سسو و شیخ عمار در جریان داستان از بدی به خوبی متحول می شوند. اما چرا؟ آیا فیلمی چنین مزخرف، نیازمند چنین شخصیت هایی بود؟»
اثری کودکانه و کلیشه ای نویسنده Boston Globe نظر بسیار متفاوتی دارد. او با بیان اینکه چنین اثری نمی تواند باعث صدمه زدن به ایران شود، مشورت با ایرانیان را برای ساخت آثاری درباره این کشور ضروری دانست و صراحتا متذکر می شود: «شاهزاده پارسی، یک اثر کودکانه و کلیشه ای است، بدون اینکه تفکری در ذهن سازندگان آن باشد.»
به یاد عراق می افتیم پیتر راینر، منتقد کریستین ساینس مانیتور، می نویسد: «کارگردان و کمپانی سازنده فیلم قصد طرح مساله عراق را نداشته است ولی به هر تقدیر این تبادر ذهنی شکل می گیرد. این ارجاع ذهنی نزد تماشاگر، به خاطر این است که مدت زیادی است که ساخت فیلم هایی با تم عراق به صورت سینمایی و مستند رواج پیدا کرده است.»
هرج ومرج و نوعی مضحکهشیکاگو تریبون Chicago Ttibune با عنوان «شاهزاده پارسی: هرج ومرج و نوعی مضحکه» به استقبال این فیلم رفته است و مایکل فیلیپس نویسنده این نقد، می گوید: «این داستان کوچک، به هرحال ریشه در حوادث سیاسی اخیر دارد. ارتش ایران به قصد تصرف سلاح های کشتارجمعی به شهری مقدس هجوم می آورد (WMD، سلاح های کشتار جمعی گویا واژه خیال انگیز کنونی است)، که البته بر اساس ادعای دروغین و اطلاعاتی کذب است.»
نگران متجاوزان به عراق نباشید!پیتر تراورز، از رولینگ استون، در میان بازخوانی داستان فیلم تنها با بیان جمله ای به مولفه های سیاسی فیلم می پردازد: «نگران نباشید. شخصیت هایی که در فیلم شما را به یاد عراق می اندازد، توسط گروه نویسندگان فیلمنامه به زودی در دام می افتند.»
جای دیک چنی خالی است!و اما راجر ایبرت، Roger Ebert، منتقد صاحب نام سینما در سایت شخصی خود با لحنی محافظه کارانه ای چنین نوشته است: «داستان فیلم در سرزمین پرشیا اتفاق می افتد، جای که امروزه ایران نامیده می شود. سرزمینی با چشم اندازهای عجیب؛ بیابان ها، دره های عمیق، تپه ماهورها و کوهستان هایی شبیه هیمالیا...«نظام» شیطان صفت، اصرار دارد که لشگریان ایران به شهری صلح طلب، به نام الموت حمله کنند. شهری زیبا، محصور در برج ها و قصرهایی رویایی. پادشاه ایران دستور می دهد که کسی حق تاراج شهر را ندارد اما «نظام» در پی دست یافتن به سلاح های کشتار جمعی است. (بیچاره دیک چنی، او حتی با خوشمزگی هایش هم نمی تواند به کمپانی پر زرق و برق والت دیزنی راه پیدا کند.)
هالیوود مکمل ارتش امریکانیویورک تایمز، با مقاله Manohla dargis کاملا شمشیر را از رو بسته است و نسبت به سیاست های حاکم بر ساخت این فیلم واکنش نشان داده است. در ابتدای این مقاله می خوانیم: «ابتدا، امریکا به خاورمیانه حمله می کند و سپس هالیوود خود را آماده می کند تا ماموریت را به پایان برساند؛ یک روز پس از حضور دختران بازیگر فیلم SE-X AND CITY در ابوظبی، هالیوود با اکران فیلم شاهزاده پارسی جنگی برای ایجاد شکاف، در بین منتقدان ایجاد کرده است.»
وی در پایان مقاله خود اظهار می کند: «چگونگی مخدوش سازی قهرمانان پارسی و نسبت دادن آن به سردمداران قدرت در ایران، با تیترهای رسانه های جمعی، سرگرم کننده است. اما به یاد بیاوریم که در مارس سال 2009، سخنگویی از جانب رئیس جمهوری ایران، احمدی نژاد، از هالیوود درخواست کرد به خاطر 30 سال توهین و اتهام به ملت ایران، عذرخواهی کند.»
هومن ظریف